لغات و اصطلاحات مربوط به عصبانیت در انگلیسی + 😡 مثال های متعدد
در ادامه سری مقاله های آموزش گام به گام زبان انگلیسی با مطلب جدیدی برای معرفی لغات و اصطلاحات مربوط به عصبانیت در انگلیسی در خدمت شما هستیم. لطفا با ما همراه باشید.
معرفی لغات انگلیسی به معنی عصبانی در انگلیسی
She’s angry with me because I told her to stop acting so childish. (چون بهش گفتم دست از بچه بازی بردارد از دستم عصبانی است.) | angry |
Why are you mad at me? What did I do wrong? (چرا از دستم عصبانی هستی؟ مگه چه اشتباهی کردم؟) | mad |
You’re cross with me just because I didn’t come to your birthday party? (از دستم عصبانی هستی فقط چون به مهمانی تولدت نیامدم؟) | cross |
John is furious about how you lost his favorite book. (به خاطر اینکه کتاب مورد علاقه اش را گم کردی حسابی عصبانی است.) | furious |
My mum was livid when she was my exam results. (مامانم وقتی که نتیجه امتحاناتم را دید حسابی عصبانی شد.) | livid |
معرفی اصطلاحات مربوط به عصبانیت در انگلیسی
حالا بیایید نگاهی داشته باشیم به اصطلاحات انگلیسی که به عصبانیت اشاره دارند.
- Rub someone the wrong way = کسی را عصبی کردن
He’s very noisy when he’s eating. This really rubs me the wrong way.
(وقتی غذا می خورد خیلی سر و صدا می کند. این خیلی عصبیم می کند.)
Did you know that you sometimes rub me the wrong way when you tell me what to do and what not to do?
(آیا می دانستی که گاهی اوقات وقتی بهم می گویی که چه کار کنم و چه کار نکنم حسابی عصبانیم می کنی؟)
- Fed up = کاملا عاصی و خسته
I’m fed up of listening to you complaining all the time.
(از اینکه مدام به نق هات گوش بدم خسته و عاصی شده ام.)
I’m completely fed up of our new English teacher. He always calls on me in the class like there’s no one else there.
(خیلی از دست معلم جدید انگلیسی مان عاصی هستم. مدام سرکلاس من را صدا می کند انگاری هیچ کسی دیگری آنجا نیست.)
- At one’s wits’ end
این اصطلاح به نگرانی و اضطراب و حالت عصبی اشاره دارد که افراد هنگام گیج شدن و ندانستن اینکه باید چه کار کنند به آن دچار می شوند.
I’m at my wits’ end with this article. I don’t know what I should write about.
(به خاطر این مقاله حسابی عصبی شده ام. نمی دانم که باید درباره چه بنویسم.)
- Throw a fit = به خاطر عصبانیت عکس العمل بد نشان دادن
Didn’t your wife throw a fit when you told her you’ve spent all her money?
(وقتی به زنت گفتی که همه پولش را خرج کرده ای زمین و زمان را به هم نریخت؟)
- Have a short fuse = زود عصبانی شدن
Please be careful. He has a very short fuse. I don’t want you to get into a fight with him.
(لطفا مراقب باش. او خیلی زود از کوره در می رود. دلم نمی خواهد که باهاش دعوا کنی.)
- Flip out = از کوره در رفتن
Promise me you’re not going to flip out and then I’ll tell what happened.
(لطفا بهم قول بده که از کوره در نمی روی و بعد من بهت می گویم که چه شد.)
- Have a bone to pick with someone
معمولا این اصطلاح را فردی عصبانی در خطاب به کسی که با او مشکل دارد عنوان می کند: “باید حالت را بگیرم.”
Come over here, I have a bone to pick with you today.
(بیا اینجا امروز باید حال تو را بگیرم.)