وسایل کمپینگ به انگلیسی: 🎒🥾 معرفی واژگان مهم + مثالهای متعدد
در ادامه سری مقاله های آموزش گام به گام زبان انگلیسی با مطلب جدیدی برای معرفی واژگان انگلیسی مرتبط با کمپینگ در خدمت شما هستیم. لطفا با ما همراه باشید. وسایل کمپینگ به انگلیسی
لیستی از وسایل کمپینگ به انگلیسی: تصویر + فایل صوتی
می توانید لیستی از این وسایل را همراه با فایل صوتی و تصویر در جدول زیر مشاهده کنید:
I need to get myself a new camping backpack. The one I have is really old and of no use anymore. (باید برای خودم یه کوله پشتی کمپینگ جدید بخرم. اونی که الان دارم خیلی قدیمیه و به درد نمی خوره.) | Backpack کوله پشتی |
Did you light the barbecue already? (همین الان باربکیو رو روشن کردی؟) | Barbecue / grill باربکیو |
He put all of his belonging on his bedroll and rolled everything up. (همه متعلقاتش رو روی تخت خواب مسافریش گذاشت و همه رو با هم پیچید و جمع کرد.) | Bedroll / sleeping bag تخت خواب مسافری |
I got a new pair of binoculars. (یه عینک دو چشمی جدید خریدم.) | Binoculars عینک دو چشمی |
I absolutely love your thermos flask. Where did you get it? (عاشق فلاسکت شدم. از کجا خریدیش؟) | Thermos flask / bottle فلاسکی برای گرم یا خنک نگه داشتن نوشیدنی ها |
It feels nice to be back in my room after spending a week in a tent. (خیلی خوبه که بعد از گذروندن یه هفته توی چادر برگشته م به خونه.) | Tent چادر |
You can’t do without hiking boots when camping. (موقع کمپینگ بدون پوتین طبیعت گردی کارت نمی شه.) | Hiking boots پوتین طبیعت گردی |
I’ve forgotten our camp stove. What are we to do now? (اجاق مسافرتیمون یادم رفته. حالا باید چه کار کنیم؟) | Camp stove اجاق مسافرتی |
It’s so dark I can’t find my flashlight. (به حدی تاریکه که نمی تونم چراغ قوه م رو پیدا کنم.) | Flashlight چراغ قوه |
I was dozing off in hammock when she started shouting. (داشتم توی ننو چرت می زدم که یهو جیغ زد.) | Hammock ننو |
A compass can help you find the right direction. (یه قطب نما می تونه بهت کمک کنه که جهت درست رو انتخاب کنی.) | Compass قطب نما |
He had a cooler full of fresh fruit with himself. (اون یه یخدان پر از میوه تازه با خودش داشت.) | Cooler یخدان |
I spent most of my time outside tent reclining in a deckchair and reading. (بیشتر زمانم رو بیرون از چادر روی صندلی تاشو نشستم و کتاب خوندم.) | Deckchair صندلی تاشو |
You’d better take a first-aid kit with yourself. (بهتره که یه جعبه کمک های اولیه با خودت ببری.) | First-aid kit جعبه کمک های اولیه |
Don’t forget insect repellent to ward off the mosquitoes. (یادت نره که اسپری دفع حشره برای دور کردن پشه ها بزنی.) | Insect repellent / bug spray پماد یا اسپری دفع حشره |
He told me that having a pocket knife while camping is a necessity. (بهم گفت که داشتن چاقوی جیبی وقت کمپ کردن یک ضرورته.) وسایل کمپینگ به انگلیسی | Pocket knife چاقوی جیبی |
You can use an axe to cut bushes and trees for bonfire. (می توان از تبر برای بریدن بوته ها و درخت ها برای آتش درست کردت استفاده کرد. | Axe تبر |
We made a bonfire on the beach and gathered all around it to chat. (یه آتش بزرگ کنار ساحل درست کردیم و دورش جمع شدیم که گپ بزنیم.) | Bonfire آتش بزرگ |
We gathered around a campfire and played truth and dare. (دور آتش کمپ جمع شدیم و جرئت و حقیقت بازی کردیم.) | Campfire آتش کمپ |
سایر واژگان مرتبط با کمپینگ به انگلیسی
در ادامه نیز می توانید در غالب مثال های ارائه شده تعدادی دیگر از کلمات انگلیسی را که مرتبط با کمپینگ کردن هستند مشاهده کنید.
Whenever life is completely intolerable and she can’t take all the boredom of everyday life, she retreats to a country campsite where she can fall asleep under the sky while stargazing.
(هر زمانی که زندگی کاملا غیرقابل تحمل می شه و دیگه نمی تونم جنبه های خسته کننده زندگی روزمره را تاب بیاره، به یک محل کمپینگ توی نواحی روستایی می ره. جایی که می تونه وقت نگه کردن به ستاره به خواب بره.)
campsite : محلی که به شکل اختصاصی برای چادر زدن و کمپ کردن در فضای باز و در طبیعت ایجاد شده است. این محل ها به طور معمول دارای امکانات رفاهی اولیه برای افراد هستند، از جمله سرویس های بهداشتی و از این قبیل.
stargazing : به عمل زل زدن به و تماشای ستاره ها گفته می شود. یکی از معمول ترین فعالیت هایی که افراد هنگام کمپ کردن برای لذت بردن از طبیعت انجام می دهند.
Someone needs to go scouting for the best places around here. I’ve heard that there’s a beautiful small waterfall somewhere close by. We’ll be quite lucky if we can find it.
(یه نفر باید بره بگرده تا بهترین جاهای اینجا رو پیدا کنه. شنیده م که یه آبشار خوشگل کوچیک این نزدیکی هست. خیلی خوش شانس هستیم اگر بتونیم پیداش کنیم.)
scouting : این کلمه به معنای جست و جو کردن محلی برای کسب اطلاعات درباره موقعیت آن است. وسایل کمپینگ به انگلیسی
It would be a waste if we don’t hike by the beautiful lake. That’s the only way to appreciate it. We can rest somewhere along the way when we’re absolutely tired.
(اگر در طول دریاچه زیبا ساعت های طولانی قدم نزنیم انگار وقتمون رو هدر دادیم. تنها راه درک زیباییش همینه. وقتی که به شدت خسته هستیم می تونیم یه جایی توی مسیرمون استراحت کنیم.)
hike : به عمل قدم زدن طولانی مدت در طبیعت و فضاهای روستایی گفته می شود.
“What is he doing with the binoculars?”
“Birdwatching.”
(“داره با دوربین دوچشمی چه کار می کنه؟” “داره پرنده ها رو تماشا می کنه.”)
birdwatching : به فعالیت تماشای پرندگان گفته می شود.
Being lost in the woods with no hope of finding our way back isn’t what I call an adventure. That’s a disaster. Adventure for me is when I can be safe and in control when I’m exploring a place.
(گم شدن توی جنگل بدون هیچ امیدی برای پیدا کردن راهمون از نظر من ماجراجویی نیست. یه فاجعه است. ماجراجویی برای من وقتیه که بتونم در امنیت و در کمال کنترل یه مکان رو جست و جو کنم.)
adventure : ماجراجویی