معرفی رنگ ها در زبان انگلیسی + ✅ اصطلاحات انگلیسی با رنگ ها
در ادامه سری مقاله های آموزش گام به گام زبان انگلیسی با مطلب جدیدی برای معرفی انواع رنگ ها در زبان انگلیسی در خدمت شما هستیم. مرحله اول به معرفی کلمات ساده ای که به رنگ های پایه اشاره دارند می پردازیم، و سپس کلمات پیشرفته تری را که به طیف های مختلف رنگ ها اشاره دارند معرفی می کنیم. در انتها نیز تعدادی از اصطلاحات انگلیسی که در آن ها از نام رنگ ها استفاده شده است در اختیار شما قرار می دهیم. لطفا با ما همراه باشید.
معرفی رنگ های پایه در زبان انگلیسی
در جدول زیر می توانید با رنگ های پایه در زبان انگلیسی آشنا شوید.
قرمز | Red | |
نارنجی | Orange | |
زرد | Yellow | |
آبی | Blue | |
سبز | Green | |
مشکی | Black | |
سفید | White | |
صورتی | Pink | |
قهوه ای | Brown | |
خاکستری | Gray | |
بنفش | Purple |
نکته مهمی که باید در نظر داشته باشید آن است که در بعضی از موارد می توانید با استفاده از صفت ها درباره طیف های (shades) مختلف رنگ ها صحبت کنید بدون اینکه به شکل خاص بخواهید از کلمات مجزا استفاده کنید. این صفت ها در زبان انگلیسی تقریبا به شدت زیاد هستند و نمی توان تمام آن ها را در غالب یک مقاله ارائه کرد. ولی در ادامه می توانید نمونه هایی از آن ها را ببینید.
- Dark brown
- Bright red
- Pale blue
- Vivid green
- Brilliant purple
- Vibrant pink
- Deep blue
- Canary yellow
کلمه های رنگی درباره طیف های مختلف رنگ ها
در جدول زیر می توانید با گروهی از رنگ هایی که به عنوان طیف رنگ های اصلی شناخته می شوند آشنا شوید.
عنابی | Maroon | |
بژ | Beige | |
فیروزه ای | Turquoise | |
سبزآبی | Teal | |
عاجی | Ivory | |
اسطوخودوس | Lavender | |
سرخابی ارغوانی | Fuchsia | |
کهربایی | Amber | |
مرجانی | Coral | |
خرمایی | Auburn | |
عسلی (رنگی که به شکل خاص برای توصیف رنگ چشم به کار می رود) | Hazel | |
لیموئی (این رنگ به عنوان یک صفت به کار می رود به عنوان مثال lemon yellow یا lemon green) | Lemon | |
خردلی (این رنگ نیز می توان به عنوان صفت سایر رنگ ها استفاده شود. به عنوان مثال mustard yellow یا mustard brown ) | Mustard | |
گندمگون | Tawny | |
سفید مرواریدی | Pearl white | |
برنزه | Bronze | |
هلوئی | Peach | |
سرخ شرابی | Burgundy | |
زمردی | Emerald |
اصطلاحات انگلیسی با رنگ ها
در ادامه می توانید با تعدادی از اصطلاحاتی که در آن ها از رنگ ها استفاده شده است آشنا شوید.
- Out of the blue = به شکل غیرمنتظره
One day, out of the blue, she announced that she was getting married.
(یه روز به شکل ناگهانی اعلام کرد که داره ازدواج می کنه.)
- Once in a blue moon = به ندرت
My best friend lives in another country, so I only see her once in a blue moon.
(بهترین دوستم یه کشور دیگه زندگی می کنه. به همین دلیل هم به ندرت می بینمش.)
- Green with envy = حسادت زیاد
When I heard he got into Oxford I was green with envy.
(وقتی شنیدم که دانشگاه آکسفورد قبول شده خیلی حسادت کردم.)
- Green thumb = شخصی که در باغداری ماهر است
I have a green thumb – I can make everything grow.
(من توی باغداری کارم خوبه – می تونم هر چیزی رو پرورش بدم.)
- Gray area = نامشخص و تعریف نشده
There are no gray areas in the rules.
(هیچ چیز تعریف نشده ای توی قوانین وجود نداره.)
- Black sheep = عامل رسوایی خانواده
I know all of you see me as the black sheep of the family.
(می دونم که همه تون منو به عنوان عامل ننگ خانواده می بینید.)
- Caught red-handed = مچ کسی را گرفتن
He was caught red-handed while cheating in the exam.
(وقت تقلب توی امتحان مچش رو گرفتن.)
- Take the red eye = با پرواز ساعت های دیروقت شب به جایی رفتن
I took the red eye from Shiraz to Tehran.
(با پرواز دیروقت توی شب از شیراز به تهران رفتم.)
- Tickled pink = خوش حال و راضی
Frances was tickled pink about her exam results.
(فرانسس از نتیجه امتحاناتش خیلی راضی بود.)
- White lie = دروغ مصلحتی
I didn’t like her story at all but I told a white lie because I didn’t want to upset her.
(اصلا از داستانش خوشم نیومد ولی چون نمی خواستم ناراحتش کنم یه دروغ مصلحتی گفتم.)