اصطلاحات انگلیسی با رنگ قرمز (red) + طیف های رنگ قرمز در انگلیسی و تلفظ
رنگ قرمز (red) در ملیت های مختلف سمبول مفهوم های مختلفی است. با این وجود بین مفهوم های مختلف این رنگ در کشورهای مختلف یک وجه اشتراک وجود دارد: در اکثر فرهنگ ها رنگ قرمز به احساسات آتشین و شدید متصل است. عشق، نفرت، عصبانیت، جنگ، احساسات مذهبی از جمله سمبول مختلفی هستند که برای این رنگ در نظر گرفته شده است. در این مقاله ضمن معرفی اصطلاحات انگلیسی با رنگ قرمز (red) به معرفی طیف های مختلف این رنگ در این زبان می پردازیم.
طیف های رنگ قرمز در انگلیسی
Ruby (یاقوتی)
Crimson (زرشکی)
Cherry (سرخ گیلاسی)
Scarlet (سرخ فام)
اصطلاحات با رنگ قرمز red
در پایین می توانید لیستی از پرکاربردترین اصطلاحات انگلیسی با رنگ قرمز را مشاهده کنید:
In the red
این اصطلاح به معنای بدهکار بودن است. گویا در زمان گذشته دفتردارهای تجارت های مختلف نام بدهکارها را با رنگ قرمز می نوشته اند. پس اگر کسی درون رنگ قرمز باشد یعنی اینکه گرفتار قرض و بدهکاری است.
I’m in the red. I borrowed some money to fix my laptop, but then I lost my job. Now I can’t pay it back.
بدهکارم. پول قرض کردن تا لپ تاپم را تعمیر کنم ولی بعدش شغلم را از دست دادم. حالا نمی توانم بدهی ام را بدهم.
To go as red as a beet root
عبارت beet root در زبان انگلیسی به چغندر اشاره دارد. پس این اصطلاح اشاره از سرخ شدن صورت مثل چغندر دارد.
First she went as red as a beet root, and then she started crying.
اول کار مثل لبو سرخ شد و بعدش شروع کرد به گریه کردن.
Like a red rag to a ball
این اصطلاح برگرفته از گاوبازی هایی است که با نشان دادن پارچه ای قرمز سعی در به هیجان آوردن گاوها دارند. پس اگر روی نقطه ضعف کسی دست بگذارد و همان کاری را بکند که مطمئنا باعث عصبانیتش می شود رفتارش مثل نشان دادن پارچه ای قرمز به طرف است.
Telling him that he could never make it as an actor was like a red rag to a ball.
گفتن اینکه او هیچ وقت نمی تواند به عنوان بازیگر موفق شد مثل نشان دادن پارچه قرمز به او بود (باعث شد که خیلی عصبانی شود).
Red-handed
این اصطلاح به معنای حین ارتکاب جرم است و معمولا با فعل catch استفاده می شود.
My brother was caught red-handed as he was eating all my chocolates.
برادرم حین ارتکاب جرم وقتی که داشت کل شکلات های من را می خورد گیر افتاد.
A red-letter day
این اصطلاح به معنای روزی شاد و خوش یمن است.
My dad told me that the day he met my mum was a red-letter day for him.
بابام بهم گفت که روزی که مادرم را دید برایش روزی خوش یمن بود.
The red carpet treatment
به استقبال و خوشامدگویی مجلل و شاهانه از یک شخصیت اشاره می کند.
When the president arrived, they gave him the red carpet treatment.
(وقتی که رئیس جمهور رئیس رسید مراسم خوشامدگویی مجللی به افتخارش برپا شد.)
Red herring
مسئله ای که برای پرت کردن حواس افراد از نکته و مسئله اصلی استفاده می شود تا توجه ها را به چیزی کم اهمیت تر معطوف کند.
All the talks about the inefficiency of the organization of are a red herring which has nothing to do with the real issue.
(همه حرف های مربوط به ناکارآمدی سازمان حرف های رد گم کنی هست که هیچ ربطی به مسئله اصلی نداره.)
Red tape
کاغذبازی ها و پروسه های ادارای که انجام یک کار را به شکل مداوم به تعویق می اندازند و به شدت غیرضروری هستند.
Is there a way to cut through the red tape?
(راهی هست که سریع از پروسه های علاف کننده راحت شد؟)