راه های گفتن “حالم خوب نیست” به انگلیسی: 😥معرفی جمله های کاربردی + مثالهای متعدد
یادگیری زبان انگلیسی، به عنوان یکی از زبانهای پرکاربرد و بینالمللی، برای بسیاری از افراد چالشبرانگیز و همزمان هیجانانگیز است. یادگیری گام به گام زبان انگلیسی، مسیری منطقی و مؤثر برای دستیابی به تسلط بر این زبان پرطرفدار است. این روش، با تاکید بر پیشرفت تدریجی و ساختارمند، به یادگیرندگان امکان میدهد تا در هر مرحله، با اطمینان و درک عمیق، مهارتهای زبانی خود را توسعه دهند. از فراگیری الفبای انگلیسی گرفته تا مهارت در مکالمه پیشرفته، هر قدم به دقت طراحی شده است تا افراد در مسیر یادگیری، حس پیشرفت مستمر و دستاورد را تجربه کنند.
در ادامه سری مقاله های آموزش گام به گام زبان انگلیسی با مطلب جدیدی برای معرفی جمله های کاربردی انگلیسی که به معنای “حالم خوب نیست” استفاده می شوند در خدمت شما هستیم. این جمله ها هم شامل مواردی است که فرد از نظر فیزیکی ناخوش احوال است و هم زمانی که با مشکلات روحی گریبانگیر است و اوقات سختی را می گذراند. لطفا با ما همراه باشید. حالم خوب نیست به انگلیسی
در ادامه می توانید لیست کاملی از این جملات را همراه با مثال و توضیحات مربوطه مشاهده کنید. بعضی از جمله ها هم به ناخوش احوالی فیزیکی و هم روحی اشاره دارند. در عوض بعضی از آن ها فقط بیانگر یکی از این مفهوم ها هستند.
جملاتی که به هر دو ناخوش احوالی فیزیکی و روحی اشاره دارند:
I’m not feeling well. / I don’t feel well.
ساده ترین راه برای گفتن “حالم خوب نیست”. این جمله در حقیقت ترجمه لغت به لغت جمله معادل آن در فارسی است. چون یک اصطلاح به حساب نمی آید به خاطر سپردنش چندان کار مشکلی به نظر نمی آید.
I’m not feeling well today. I have a fever and a terrible headache. I have no idea what’s wrong with me but I don’t feeling like getting out of bed at all.
(امروز حالم خوب نیست. تب و سردرد شدید دارم. روحم خبر نداره که مشکلم چیه ولی اصلا حس و حال بلند شدن از سر جام رو ندارم.)
I’m feeling a bit off.
نکته مهم درباره این جمله آن است که می تواند هم ناخوش احوالی فیزیکی اشاره داشته باشد و هم روحی. پس وابسته به اینکه فرد چه طور به نظر می آید و چه اطلاعاتی درباره خودش ارائه می دهد معنای جمله متفاوت خواهد بود.
I’m sorry if I’ve not been really responsive recently. I’m feeling a bit off. I’ll properly reply to all of your messages whenever I feel better.
(منو ببخش که اخیرا خیلی توی جواب دادن خوب نبوده م. چندان حالم خوب نیست. هر وقت که بهتر بشم به همه پیام هات درست و حسابی جواب می دم.)
اگر که می خواهید با استفاده از این جمله به کسی بگویید که به نظر حالش خوب نیست می توانید از فعل seem استفاده کنید:
What’s wrong, Rose? You seem a bit off today.
(مشکل چیه رز؟ امروز چندان خوب به نظر نمیای.)
I don’t feel myself.
این جمله هم به هر دو ناخوش احوالی فیزیکی و روحی اشاره دارد. پس مطابق با توضیحات فرد و سر و ظاهر او باید حدس زد که منظور فرد کدام یک از این موارد است.
I shouldn’t have yelled at you. It was totally wrong. I’m really sorry, OK? The thing is I don’t feel myself today.
(نباید سرت داد می زنم. کارم کاملا اشتباه بود. خیلی متاسفم باشه؟ مسئله اینجاست که امروز زیاد حالم خوب نیست.)
I’m feeling out of sorts.
این جمله هم مثل همه مواردی که تا به اینجای کار معرفی شده اند به هر دو شرایط فیزیکی و روحی اشاره می کند. از نظر فیزیکی به ناخوش احوالی جزئی اشاره دارد. از نظر روحی هم درباره موقعیتی صحبت می کند که فرد به خاطر مسئله ای خلقش تنگ و تا حدی بی حوصله باشد.
I feel nauseated and generally out of sorts.
(حالت تهوع دارم و حالم چندان خوش نیست.)
I don’t feel up to doing anything.
برای گفتن اینکه حالتان چندان خوب نیست و احساس می کنید انرژی انجام هیچ کاری را ندارید می توانید از این جمله استفاده کنید. این جمله نیز برای هر دو مورد روحی و جسمی قابل استفاده است.
I don’t feel up to going to work today. I’d like to stay in bed and do nothing.
(امروز حس و حال رفتن سر کار رو ندارم. دلم می خواد توی تخت بمونم و کاری نکنم.)
جملاتی که به ناخوش احوالی فیزیکی اشاره می کنند:
I’m feeling under the weather.
این جمله فقط درباره بیمار بودن و ناخوش احوالی فیزیکی صحبت می کند. حالم خوب نیست به انگلیسی
I didn’t get to finish my article yesterday because I was feeling a bit under the weather. I ended up spending my whole day in bed.
(دیروز نتونستم مقاله م رو تموم کنم چون یه کم ناخوش احوال بودم. مجبور شدم همه روز رو توی تخت خواب بگذرونم.)
I might have come down with something.
اگر که می خواهید بگویید که فکر می کنید احتمال بیمار شده اید می توانید از این جمله استفاده کنید. اگر که حدس و گمانی درباره اینکه ممکن است بیماری شما چه باشد دارید می توانید نام بیماری را به جای کلمه something جایگزین کنید.
I feel out of sorts. I think I might have come down with something.
(حالم زیاد خوب نیست. فکر کنم ممکنه مریض شده باشم.)
I have a sore throat. I think I’m coming down with a cold.
(گلوم درد می کنه. فکر می کنم دارم سرما می خورم.)
اصطلاحاتی که به حالت های مختلف ناخوش احوالی روحی اشاره می کنند:
این گروه از اصطلاحات دقیقا مفهوم “حالم خوب نیست” را انتقال نمی دهند بلکه به حالت های مختلف روحی اشاره دارند که فرد چندان شرایط مناسبی ندارد و چیزی او را آزار می دهد. بنابراین دانستن آن ها خالی از لطف نیست.
Get bent out of shape
این اصطلاح به وقتی اشاره می کند که فرد بابت چیزی ناراحت، عصبانی و یا دلخور باشد.
I’m not getting bent out of shape just because people are talking behind my back.
(اینکه مردم پشت سرم حرف می زنن منو عصبانی و ناراحت نمی کنه.)
Shaken up
این اصطلاح به وقتی اشاره دارد که چیزی باعث شوکه شدن و ناراحتی شدید فردی می شود.
He was shaken up by the devastating news of his best friend passing away.
(خبر ناگوار فوت بهترین دوستش حسابی اون رو شوکه کرد.) حالم خوب نیست به انگلیسی
On pins and needles
این اصطلاح به حالت اضطراب و دلشوره ای اشاره دارد که فرد به دلیل بی خبری از چیزی تجربه می کند.
Can you please let me know that you’re OK? I’ve been on pins and needles since I woke up. Not knowing if you’re safe is killing me.
(میشه لطفا بهم خبر بدی که حالت خوبه؟ از صبح که بیدار شده م پر از دلشوره و اضطرابم. اینکه نمی دونم حالت خوبه یا نه داره منو می کشه.)
Feeling completely fed up
اگر چیزی باعث شده باشد که فرد به حدی خسته باشد که نخواهد دیگر با آن سر و کله بزند می توان از این اصطلاح استفاده کرد.
I had a terrible day and now I’m feeling completely fed up.
(روز سختی رو گذروندم و الان حسابی از همه چیز حالم به هم می خوره.)