آموزش زبان انگلیسی رایگان صفر تا صد [گام به گام]

معادل های انگلیسی “لاغر” + مثال های متعدد

در ادامه سری مقاله های آموزش گام به گام زبان انگلیسی با مطلب جدیدی برای معرفی واژگان انگلیسی که به عنوان معادل “لاغر” در این زبان استفاده می شوند در خدمت شما هستیم. لطفا با ما همراه باشید.

واژگان انگلیسی به معنای “لاغر” در دو رده مختلف قرار می گیرند. گروهی بار معنایی منفی دارند و تا حدی توهین آمیز هستند در حالی که دسته دوم برای تحسین لاغری استفاده می شوند. در این مقاله هر دو گروه کلمات را معرفی می کنیم.

واژگان انگلیسی معادل “لاغر” با بار معنایی مثبت

واژگان زیر به طور معمول دارای بار معنایی مثبت هستند و به لاغری خوش اندام که نشانه ای از سلامت فرد است اشاره می کنند.

  • Slim:

        Sarah has always been slim, and she maintains her figure by eating healthy and exercising regularly.

(سارا همیشه به شکل خوش اندامی لاغر بوده و اندامش رو با خوردن غذاهای سالم و ورزش کردن منظم حفظ می کنه.)

        Tom looks great in his new suit; it really accentuates his slim physique.

(کت و شلوار جدید تام خیلی بهش میاد؛ اندام خوبش رو به نمایش می ذاره.)

 

  • Slender:

        She has a slender figure, which helps her look elegant in long dresses.

(اون اندام لاغر و با وقاری داره که باعث میشه توی لباس های بلند خیلی جذاب به نظر بیاد.)

        As a performer, his slender build allows him to move gracefully and effortlessly.

(اندام لاغر جذابش بهش اجازه می ده که به عنوان بازیگر تئاتر خیلی سریع و به شکل با وقاری حرکت کنه.)

 

  • Svelte:

        After months of working out and eating clean, she achieved a svelte body that she’s proud of.

(بعد از ماه ها ورزش کردن و غذاهای طبیعی خورد موفق شد که به یه اندام لاغر زیبا دست پیدا کنه که مایه افتخارش شده.)

        The model appeared on the runway, showing off her svelte figure in the designer’s latest collection.

(مدل روی صحنه حاضر شد و اندام لاغر خوش اندامش رو در لباس کالکشن جدید طراح به نمایش گذاشت.)

 

  • Lean:

        His lean body is a result of a consistent workout routine and a balanced diet.

(بدن لاغر و سالمش نتیجه ورزش مدام و حفظ یه رژیم متعادله.)

        The marathon runner’s lean physique is perfect for long-distance running.

(بدن لاغر و سالم دونده ماراتن برای دویدن در مسیرهای طولانی عالیه.)

 

  • Trim:

        She’s always been trim and fit, even after having two children.

(اون همیشه به شکل خوش اندامی لاغر و متناسب بوده حتی با اینکه دو تا بچه به دنیا آورده.)

        He managed to maintain his trim waistline by following a strict exercise regimen.

(اون کمر لاغرش رو دنبال کردن ورزش های سخت حفظ می کرد.)

 

  • Willowy:

نکته: این صفت بیشتر برای توصیف زنان استفاده می شود.

        The willowy actress gracefully walked the red carpet in a stunning gown.

(بازیگر خوش اندام در لباسی متحیر کننده به شکل با وقاری روی فرش قرمز راه رفت.)

        Her willowy frame gave her a unique look that made her stand out among the other models.

(اندام خوبش بهش یه ظاهر منحصر به فرد می داد که باعث میشه بین بقیه مدل ها به چشم بیاد.)

واژگان انگلیسی معادل “لاغر” با بار معنایی منفی

واژگان زیر به طور معمول بار معنایی منفی دارند و به لاغری بیش از حد که نشانه ای از بیمار یا سوء تغذیه است اشاره می کنند. آن ها برای توهین به ظاهر یک فرد استفاده می شوند.

  • Scrawny:

        The scrawny kitten was found abandoned on the side of the road, desperately in need of food and care.

(بچه گربه لاغر استخونی در حالی که کنار جاده رها شده بود پیدا شد. اون به شدت نیازمند به غذا و مراقبت بود.)

        Despite working out at the gym, he still felt scrawny compared to the other more muscular men.

(با وجود اینکه توی باشگاه ورزش می کنه باز هم در مقایسه با بقیه مردهای عضلانی خیلی لاغر استخونیه.)

  • Gaunt:

        After weeks of illness, her face appeared gaunt, and her friends were worried about her health.

(بعد از هفته ها بیماری قیافه ش خیلی لاغرمردنی شده بود و دوستاش خیلی نگران سلامتش بودن.)

        The actor lost a significant amount of weight for a role, leaving him with a gaunt appearance that shocked his fans.

(بازیگر برای نقشش وزن قابل توجهی رو از دست داد که باعث شد لاغرمردنی به نظر بیاد و فن هاش رو شوکه کنه.)

 

  • Skeletal:

        The famine left many people in the region with a skeletal appearance due to severe malnutrition.

(مردم زیادی در منطقه بر اثر سوء تغذیه شد ناشی از قحطی و شدت لاغری به شکل اسکلت در اومده بودن.) معادل انگلیسی لاغر

        The old man had become so frail and skeletal that he could hardly walk without assistance.

(پیرمرد به حدی ضعیف و لاغر شده بود که بدون کمک به سختی می تونست راه بره.)

 

  • Bony:

        The bony stray dog wandered the streets in search of food.

(سگ که از شدت لاغری استخوان هاش بیرون زده در جست و جوی غذا توی خیابون ها می گشت.)

        She felt self-conscious about her bony wrists and often wore long sleeves to cover them up.

(از اینکه مچ هاش خیلی استخونی بودن خجالت می کشید و اغلب لباس های آستین بلند می پوشید تا مخفی شون کنه.) معادل انگلیسی لاغر

 

  • Stick-thin:

        The stick-thin model’s appearance sparked a debate about body image and the fashion industry’s standards.

(لاغری مدل که مثل چوب خشک بود باعث به وجود اومدن بحث های زیادی درباره استانداردهای صنعت مد شد.)

        He had always been stick-thin, despite trying various diets and exercise programs to gain weight.

(با وجود اینکه رژیم ها و ورزش های مختلفی رو امتحان می کرد تا وزن اضافه کنه باز هم همیشه مثل چوب خشک لاغر بود.)

چنانچه به دنبال موسسه آموزشی مناسبی برای یادگیری زبان انگلیسی هستید به شما پیشنهاد می کنیم که لیست بهترین کلاس های زبان تهران را چک کنید.

لطفا امتیاز بدید
موسسه گاما

مژده آتش آب پرور

دانشجوی کارشناسی ارشد زبان و ادبیات انگلیسی و علاقه مند به هر چیزی که مرتبط با دنیای زبان انگلیسی باشد!

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کارشناسان ثبت نام زبان
×