اصطلاحات انگلیسی درباره دروغ گفتن + ✅️ مثال های متعدد
در ادامه مجموعه مقاله های آموزش گام به گام زبان انگلیسی، با مطلب جدیدی برای معرفی کالوکیشن ها و اصطلاحات انگلیسی درباره دروغ گفتن در خدمت شما هستیم. لطفا با ما همراه باشید.
لیست اصطلاحات انگلیسی درباره دروغ
این کالوکیشن ها و اصطلاحات شامل موارد زیر هستند:
White lie
دروغ مصلحتی که برای جلوگیری از صدمه زدن به احساسات کسی گفته می شود.
She told a white lie about her friend’s cooking, saying it was delicious, even though she didn’t like it, just to avoid hurting her feelings.
ترجمه: اون با گفتن اینکه غذا خوشمزه بود درباره دستپخت دوستش یه دروغ مصلحتی گفت اونم با وجود اینکه ازش خوشش نیومد. فقط برای اینکه به احساسات دوستش صدمه نزنه.
When he asked if I liked his new haircut, I told a white lie and said it suited him because I didn’t want to upset him.
ترجمه: وقتی نظرم رو درباره استایل جدید موهاش پرسید با یه دروغ مصلحتی گفتم که بهش میاد چون نمی خواستم ناراحت بشه.
Barefaced lie
دروغ بی شرمانه ای که بدون هیچ عذاب وجدانی از طرف فرد گفته می شود.
Claiming he had finished the project when he hadn’t even started was a barefaced lie.
ترجمه: ادعا به اینکه پروژه رو تموم کرده اونم وقتی که اصلا شروعش نکرده بود یه دروغ بی شرمانه بود.
He told a barefaced lie to the teacher about not getting the homework assignment, even though she had handed it to him personally.
ترجمه: بی شرمانه به معلم دروغ تحویل داد که که نمی دونسته تکلیف چیه با اینکه خود معلم بهش گفته بود.
Lie through one’s teeth
بدون هیچ شرم و پشیمانی دروغ گفتن.
Even with the evidence in front of him, he lied through his teeth, insisting he hadn’t taken the money.
ترجمه: با وجود رو شدن مدرک بازم بی شرمانه دروغ گفت و پافشاری کرد که پول رو نبرده.
She lied through her teeth when her mom asked if she’d been sneaking out at night, despite the neighbor seeing her climb out the window.
ترجمه: وقتی که مادرش از پرسید که شب یواشکی بیرون رفته یا نه بیشرمانه دروغ گفت که اینکارو نکرده با اینکه همسایه دیده بودش که داشت از پنجره می رفت بیرون.
Fib
دروغی جزئی و بی اهمیت.
When asked if he had eaten the last cookie, the little boy told a fib and said his brother did it.
ترجمه: وقتی که ازش پرسیده شد که آخرین کلوچه رو خورده یا نه به دروغ گفت که کار برادرش بوده.
She told a small fib about her whereabouts, saying she was at the library rather than admit she forgot the meeting time.”
ترجمه: وقتی که پرسیدن کجا بوده یه دروغ کوچولو گفت و به جای اینکه بگه جلسه رو یادش رفته، گفت که کتابخونه بوده.
Stretching the truth
دستکاری کردن حقیقت به شکلی که دیگر به طور کامل واقعیت نداشته باشد و برای دسترسی به هدف خاصی یا بزرگ کردن عملکرد کسی باشد.
He tends to stretch the truth about his travel experiences, making a simple trip sound like a grand adventure.
ترجمه: اون تجربه های سفرش رو بزرگ نمایی می کنه و کاری می کنه که یه سفر ساده شبیه یه ماجراجویی بزرگ به نظر بیاد.
To make her story more interesting, she stretched the truth a bit, implying she had met some celebrities at the party.
ترجمه: برای اینکه داستانش جالب تر به نظر بیاد یه کم بزرگ نمایی کرد و الکی گفت توی مهمونی بعضی از سلبریتی ها رو دیده.
Being economical with the truth
شیوه ای ادبی و مودبانه برای اشاره به دروغ گویی یک شخص یا پنهان کردن بخشی از حقیقت از سمت او.
The salesman was economical with the truth when he omitted several known issues about the used car he was selling.
ترجمه: فروشنده با نگفتن چند تا از مشکلات ماشینی که می فروخت دروغ گفت.
During the interview, she was economical with the truth about her previous job experience to appear more qualified for the position.
ترجمه: حین مصاحبه یه سری حقایق درباره تجربه شغل قبلیش رو نگفت تا بیشتر برای این موقعیت شغلی ایده آل به نظر بیاد.
لینک های مفید
چنانچه به دنبال موسسه آموزشی مناسبی برای یادگیری زبان انگلیسی هستید به شما پیشنهاد می کنیم که لیست بهترین کلاس های زبان تهران را بررسی نمایید.