تفاوت hard و difficult در زبان انگلیسی: ✅ کاربردها + مثال
در ادامه سری مقاله های آموزش گام به گام زبان انگلیسی با مطلب جدیدی برای معرفی تفاوت hard و difficult در خدمت شما هستیم. با ما همراه باشید.
آیا تفاوتی میان hard و difficult وجود دارد؟
حقیقت آن است که وقتی صحبت از سختی و مشکل بودن انجام کاری باشد از نظر کاربردی هیچ تفاوت قابل توجهی میان این دو کلمه وجود ندارد. به راحتی می توان به عنوان هم معنی از این دو در جمله های انگلیسی استفاده کرد.
به مثال های زیر دقت کنید:
Do you think it’s not difficult/hard for me to work 12 hours a day? I’m trying to do my best.
(فکر می کنی برای من سخت نیست که روزانه دوازده ساعت کار کنم؟ دارم سعی می کنم از عهده اش بر بیایم.)
I know she has a difficult/hard time adapting to her new life in New York.
(می دانم که برای جا افتادن در زندگی جدیدش در نیویورک اوقات سختی را می گذراند.)
It’s very difficult/hard for me to solve this math problem.
(این مسئله ریاضی خیلی برای من سخت است.)
پس همان طور که در جمله های بالا می بینید در 99 درصد مواقع هیچ مشکلی وجود ندارد که این دو کلمه را به جای یک دیگر به کار برد. هر چند در مثال های خاصی ممکن است استفاده از یکی از آن ها کمی طبیعی تر به نظر بیاید و پرکاربردتر باشد. به عنوان نمونه در مثال سوم استفاده از difficult انتخاب بهتری است ولی استفاده از hard جمله را نه از نظر معنایی و نه گرامری به هم نمی ریزد. فقط باید به مرور به گوشتان عادت کند که در موقعیت های مختلف کدام یک گزینه بهتری محسوب می شود.
کاربرد متمایز hard
تنها مورد خاصی که این دو را از هم متفاوت می کند که hard علاوه بر “مشکل” یا “سخت” معنی دیگری نیز دارد. آن هم زمانی است که به سختی اشیا اشاره می کنیم.
به مثال های زیر دقت کنید:
Glass is a hard material.
(شیشه ماده ای جامد است.)