دیگه بسمه به انگلیسی: ✅ معرفی اصطلاح + مثالهای متعدد
در ادامه مجموعه مقاله های آموزش رایگان زبان انگلیسی، با مطلب جدیدی برای معرفی اصطلاحات انگلیسی که می توانید در معنای “دیگه بسمه” از آن ها استفاده کنید در خدمت شما هستیم. لطفا با ما همراه باشید. دیگه بسمه به انگلیسی
برای انتقال این مفهوم می توانید از اصطلاحات زیر استفاده کنید.
✅ I’m done
این مورد دارای دو کاربرد معنایی بالقوه است که یکی از آن ها می تواند به عنوان معادلی برای دیگه بسمه به انگلیسی استفاده شود. در این حالت این عبارت به موقعیتی اشاره دارد که مورد خاصی به شدت او را کلافه کرده باشد و دیگر توان ادامه دادن چیزی یا سر و کله زدن با کسی را نداشته باشد.
برای درک بهتر به مثال های زیر دقت کنید:
I’m done! I don’t want to be a part of this anymore.
ترجمه: دیگه بسمه! دیگه نمی خوام بخشی از این ماجرا باشم.
I can’t handle this job anymore. I’m done.
ترجمه: دیگه نمی تونم این شغل رو تحمل کنم. دیگه بسمه.
The movie was so bad that I walked out of the theater before it ended, thinking, “I’m done watching this!”
ترجمه: فیلم به حدی بد بود که قبل از اینکه تموم بشه از سینما زدم بیرون. در حالی که داشتم فکر می کردم: “دیگه تماشا کردنش بسمه.”
I’m done with all the drama in our friend group. I need some peace and quiet.
ترجمه: دیگه از تنش های گروه دوستیمون خسته شده م. دلم آرامش و سکوت می خواد.
I’ve been trying to fix this computer issue for hours, but I can’t figure it out. I’m done, I give up!
ترجمه: الان ساعت هاست دارم سعی می کنم مشکل کامپیوتر رو حل کنم ولی نمی تونم بفهمم چه کار کنم. دیگه بسمه! تسلیم می شم.
The relationship was going nowhere, and after a heated argument, I told my partner, “I’m done. We need to break up.”
ترجمه: اون رابطه قرار نبود به هیچ جایی ختم بشه و بعد از یه دعوای شدید بهش گفتم: “دیگه بسمه! باید به هم بزنیم.”
I’m sick of seeing you guys fight all thr time. I’m done! I’m leaving.
ترجمه: دیگه حالم از دعوا کردنتون بهم می خوره. دیگه بسمه. من از اینجا میرم.
به شما پیشنهاد می کنیم مقاله زیر را نیز مطالعه کنید:
✅📚 کاربرد معنایی I’m done در انگلیسی
✅ I’ve had enough
این اصطلاح به موقعیتی اشاره دارد که شرایط خاصی به شدت باعث احساس نارضایتی فرد شده باشد و می خواهد بگوید که دیگر دلش می خواهد آن شرایط به اتمام برسد.
برای درک بهتر به مثال های زیر دقت کنید:
After listening to his complaints all day, I finally snapped and told him, “I’ve had enough! I can’t listen to this anymore.”
ترجمه: بعد از اینکه یه روز کامل به غرغرهاش گوش کردم در نهایت بهش تشر زدم: “دیگه بسمه! دیگه نمی تونم به این چیزها گوش بدم.”
She kept making rude comments, and I finally had enough, so I told her to stop.
ترجمه: همه ش حرف های گستاخانه می زد تا اینکه دیگه حس کردم بسمه و بهش گفتم که از اون حرف ها دست برداره.
The never-ending meetings and workload left me feeling exhausted, and I told my boss, “I’ve had enough. I need a break.”
ترجمه: جلسه های ناتموم و فشار کاری حسابی منو خسته کرده بود. به همین دلیل به رئیسم گفتم: “دیگه بسمه. به یه کم استراحت نیاز دارم.”
The constant noise from the construction work outside my apartment was unbearable, and I shouted, “I’ve had enough of this!”
صدای مداوم کارهای ساختمانی خارج از آپارتمانم غیرقابل تحمل بود. پس داد زدم: “دیگه این اوضاع بسمه!”
After being mistreated by the manager for months, the employee decided to quit, saying, “I’ve had enough of this toxic work environment.”
ترجمه: بعد از ماه ها تحمل کردن بدرفتاری اون کارمند با گفتن اینکه “دیگه کار کردن توی این محیط سمی بسمه” تصمیم گرفت که شغلش رو ول کنه.
She tried to please everyone around her but reached a breaking point, telling herself , “I’ve had enough of trying to make everyone happy.”
ترجمه: اون سعیشو کرد که اطرافیانش رو راضی نگه داره ولی در نهایت به یه نقطه شکست رسید که به خودش گفت: “دیگه بسمه که بخوام همه رو خوش حال کنم.”
The constant interruptions during my presentation frustrated me, so I snapped, “I’ve had enough of these distractions. Let me finish!”
ترجمه: اینکه مدام توی ارائه م حرفم رو قطع می کردن حسابی صبرم رو لبریز کرد که تشر زدم : “دیگه این حواس پرت کردن ها بسه! بذارید تموم کنم!”
لینک های مفید
چنانچه به دنبال موسسه آموزشی مناسبی برای یادگیری زبان انگلیسی هستید به شما پیشنهاد می کنیم که لیست بهترین کلاس های زبان تهران را بررسی نمایید.