انواع شخصیت ها به انگلیسی: شما چه شخصیتی دارید؟ 🤔
احساسات، به عنوان بخش جداییناپذیر از تجربه انسانی، نقش مهمی در زندگی روزمره ما دارند. آنها مجموعهای پیچیده از پاسخهای روانشناختی هستند که توسط تجربیات، خاطرات و تعاملات ما با دیگران تحریک میشوند. احساسات متنوعی وجود دارند، از جمله خوشحالی، غم، ترس، عصبانیت، و عشق، که هر کدام تأثیرات خاص خود را بر روی سلامت روانی، تصمیمگیریها و رفتارهای ما دارند. این احساسات نه تنها به ما کمک میکنند تا با دنیای اطرافمان ارتباط برقرار کنیم، بلکه میتوانند به عنوان راهنماهایی برای فهم نیازها و انگیزههای ما عمل کنند. با این حال، مدیریت و درک احساسات میتواند چالشبرانگیز باشد، به ویژه وقتی که آنها شدید یا متناقض هستند.
در ادامه سری مقاله های آموزش گام به گام زبان انگلیسی با مطلب جدیدی برای معرفی انواع تیپ های شخصیتی در انگلیسی در خدمت شما هستیم. انواع شخصیت ها به انگلیسی
در جدول زیر می توانید لیستی از این انواع از شخصیت ها را مشاهده کنید:
مثال | کلمه شخصیت | شماره |
As an introvert, Maria would like to be left alone most of the time. (به عنوان یک درونگرا، ماریا ترجیح می دهد که بیشتر اوقات به حال خود رها شود.) | introvert | 1 |
It’s easy for you to make new friends because you’re an extrovert and get along with people quite well. (دوستان جدید پیدا کردن برای تو راحت است چون تو آدمی برونگرا هستی و به راحتی با مردم کنار می آیی.) | extrovert | 2 |
I don’t think your timid personality would suit this job position where you need to be assertive. (فکر نمی کنم شخصیت ترسو و خجالتی تو مناسب شغلی باشد که به اعتماد به نفس زیادی نیاز دارد.) | timid | 3 |
Stop being bossy. You don’t get to tell me what to do. (این قدر رئیس بازی در نیار. تو نمی توانی به من بگویی که چه کار کنم.) | bossy | 4 |
Sarah knows what she wants and she always get it. She’s a very assertive person. (سارا می داند که چه می خواهد و همیشه به دستش می آورد. او فردی با اعتماد به نفس و راسخ است.) | assertive | 5 |
I like how friendly you are. (از اینکه فردی صمیمی هستی خوشم می آید.) | friendly | 6 |
Just because I’m unfriendly it doesn’t mean I don’t have a heart. Think for a second that might actually be quite shy. (فقط چون زیاد صمیمی نیستم به این معنی نیست که قلب ندارم. یک لحظه فکر کن که شاید خجالتی باشم.) | unfriendly | 7 |
I wish I could be as hard-working as you are. (کاش می توانستم به اندازه تو سخت کوش باشم.) | hardworking | 8 |
Your compulsive behavior always puts you in trouble. (رفتارهای بدون فکرت همیشه تو را به دردسر می اندازد.) | compulsive | 9 |
Her arrogant behavior is quite rude and disrespectful. (رفتار مغرورانه اش حسابی گستاخانه و غیرمحترمانه است.) | arrogant | 10 |
She’s the most cheerful person I’ve ever met. Her presence makes you very happy. (او بشاش ترین شخصی است که تا به حال دیده ام. حضورش تو را خوش حال می کند.) | cheerful | 11 |
Mark is the brainy type. He’s quite smart. (مارک از آدم هایی هست که از مغرش استفاده می کند. او خیلی باهوش است.) | brainy | 12 |
As an adventurous person he’s taking his time to travel through Africa. (به عنوان فردی ماجراجو او دارد در آفریقا سفر می کند.) | adventurous | 13 |
His cautious personality prevents him from going for anything risky. (شخصیت محتاطش او را از انجام کارهای ریسک دار باز می دارد.) | cautious | 14 |
Juliana is an emotional person who cries about everything. (جولیانا فردی احساساتی است که درباره همه چیز گریه می کند.) | emotional | 15 |
Joe is quite determined not to go to college. (جو کاملا راسخ است که به دانشگاه نرود.) | determined | 16 |
She’s a courageous person who speaks up for herself if necessary. (او به اندازه کافی شجاع است که در مواقع ضروری از خودش دفاع کند.) | courageous | 17 |
You’re a very ambitious person. (تو فردی خیلی جاه طلب هستی.) | ambitious | 18 |
Mark is cynical person. (مارک فردی بدبین است.) | cynical | 19 |
His conservatism makes him quite stubborn. (محافظه کاری اش او را به فردی کله شق بدل می کند.) | conservative | 20 |