تفاوت sympathy و empathy در زبان انگلیسی: ✅ کاربردها + مثال های متعدد
در ادامه سری مقاله های آموزش گام به گام زبان انگلیسی با ارائه معرفی تفاوت sympathy و empathy می پردازیم. با ما همراه باشید.
به سختی می توان معنای دو کلمه sympathy و empathy را از یک دیگر تشخیص داد. در حقیقت مرز باریکی میان کاربرد معنایی این دو وجود دارد. همین حقیقت برای بسیاری از زبان آموزان انگلیسی بسیار گیج کننده است.
هر دو به شرایطی اشاره دارند که فرد در احساس درد فردی شریک است و سعی در درک او دارد ولی معنای کوچکی آن ها را از هم متمایز می کند.
کاربرد معنایی sympathy
این کلمه به زمانی اشاره دارد که نسبت به درد فردی احساس “همدردی” دارد. به این صورت که دقیقا هر آنچه که او حس می کند با تمام وجود خود حس می کند.
مثلا اگر یکی از دوستان شما به تازگی شغل خود را از دست داده و شما هم چون تجربه مشابهی داشته اید دقیقا می داند که چه قدر این ماجرا می تواند ناگوار باشد و به اندازه خود او احساسات ناراحتی کنید، شما در حقیقت به کلمه sympathy رسیده اید. یعنی که دقیقا با حس کردن درد فرد در ناراحتی او شریک شده اید.
به مثال های زیر دقت کنید:
She has no sympathy for all those who are suffering.
(او نسبت به افرادی که درد می کشند هیچ احساس همدردی ندارد.)
I feel a lot of sympathy for John. I know it’s very difficult to love a pet you’ve been very attached to.
(من احساس همدردی زیادی نسبت به جان دارم. می دانم که چه قدر سخت است که حیوان خانگی را که حسابی بهش وابسته بوده ای از دست بدهی.)
کاربرد معنایی empathy
در عوض احساس empathy به زمانی اشاره دارد که فرد به هیچ وجه نمی تواند از نظر احساسی غم و سختی فرد مورد نظر را درک کند ولی از نظر عقلی می تواند تشخیص بدهد که فرد شرایط بدی دارد. در حقیقت او بیشتر در تلاش است که تصور کند که اوضاع چه قدر برای طرف مقابل سخت است. بهترین واژه برای این کلمه در زبان فارسی “همدلی” است.
به مثال های زیر دقت کنید:
He has an empathy with all those who have lost their loved ones in the recent accident.
(او نسبت به همه افرادی که در حادثه اخیر خانواده خود را از دست داده اند احساس همدلی می کند.)
I know you don’t know what it’s like to be poor, but at least you can try to be empathetic.
(می دانم که درک نمی کنی فقیر بودن چه شکلی است ولی حداقل می توانی سعی کنی که همدل باشی.)