کاربرد معنایی اصطلاح the rest is history در انگلیسی + ✅ مثال های متعدد
در ادامه مجموعه مقاله های آموزش رایگان زبان انگلیسی، با مطلب جدیدی برای صحبت درباره کاربرد معنایی اصطلاح the rest is history در خدمت شما هستیم. لطفا با ما همراه باشید. معنی the rest is history
کاربرد the rest is history
اگر بعد از نقل کردن یک ماجرا یا نکته ای درباره یک اتفاق از اصطلاح the rest is history استفاده کنیم، به این معناست که مخاطب ما از بقیه ماجرا به خوبی با خبر است و دیگر نیازی نیست که ادامه آن را بیان کرد. یا اینکه بقیه ماجرا حقیقتی شناخته شده در میان همگان است. در حقیقت با بیان این اصطلاح می گویید: “بقیه شو که دیگه خودت خوب پی دونی.”
برای درک بهتر به مثال زیر دقت کنید.
Your parents met in college and fell in love instantly. Your grandparents were against them getting married at first because they thought your parents were too young to get married. After your father found a job, they finally gave their consent to your parents getting married, and the rest is history.
ترجمه: پدر و مادرت توی دانشگاه با هم آشنا شدن و فوری عاشق هم شدن. ولی پدربزرگ ها و مادربزرگ هات با ازدواجشون مخالف بودن چون فکر می کردن زیادی جوونن. وقتی پدرت یه کار پیدا کردن بلاخره اجازه ازدواجشون رو دادن و بقیه ش رو هم که خودت خوب می دونی.
همان طور که می بینید گوینده فقط قسمت هایی را بیان می کند که مخاطب از آن ها بی خبر است و با استفاده از اصطلاح the rest is history از خیر گفتن قسمت های تکراری وآشنا می گذرد.
مثال در جمله های انگلیسی
در ادامه به مثال های بیشتری از این اصطلاح توجه کنید.
After inventing the telephone, Alexander Graham Bell revolutionized communication, and the rest is history.
ترجمه: بعد از اختراع تلفن الکساندر گراهام بل انقلابی در ارتباطات به وجود آورد و بقیه ماجرا هم که حقیقتی شناخته شده است.
Elvis Presley’s performance on The Ed Sullivan Show catapulted him to stardom, and the rest is history.
ترجمه: اجرای الویس پریسلی توی برنامه اد سالیوان اون رو به یه ستاره تبدیل کرد و بقیه ماجرا هم که حقیقتی شناخته شده است.
When Rosa Parks refused to give up her seat on the bus, it sparked the Montgomery Bus Boycott, and the rest is history.
ترجمه: وقتی که روزا پارکر از دادن صندلیش به یک سفید پوست امتناع کرد باعث به وجود اومدن تحریم اتوبوس های مونتگمری شد و بقیه ماجرا هم که دیگه شناخته شده است. معنی the rest is history
The Beatles’ appearance on The Ed Sullivan Show marked the beginning of Beatlemania, and the rest is history.
ترجمه: حضور گروه بیتلز در برنامه اد سالیوان باعث به وجود آمدن علاقه دیوانه واری نسبت به این گروه شد و بقیه ش هم که حقیقتی شناخته شده است.
When Neil Armstrong set foot on the moon, it was a monumental moment for humanity, and the rest is history.
ترجمه: وقتی که نیل آرمسترانگ قدم به روی ماه گذاشت لحظه بزرگی برای بشریت رقم خورد و بقیه ماجرا هم که حقیقتی شناخته شده است.
چنانچه به دنبال موسسه آموزشی مناسبی برای یادگیری زبان انگلیسی هستید به شما پیشنهاد می کنیم که لیست بهترین آموزشگاه های زبان تهران را بررسی نمایید.