3 کاربرد معنایی there you go در انگلیسی + ✅ مثالهای متعدد
در ادامه سری مقاله های آموزش گام به گام زبان انگلیسی با مطلب جدیدی برای معرفی 3 کاربرد معنایی اصطلاح there you go در خدمت شما هستیم. لطفا با ما همراه باشید.
این اصطلاح کاربردهای معنایی متفاوتی دارد که همه آن ها از زمین تا آسمان با هم متفاوت هستند. این کاربردها شامل موارد زیر است:
کاربرد معنایی اول: “بفرمایید”
زمانی که فردی از شما می خواهد که چیزی را به او بدهید یا اینکه چیزی را که متعلق به اوست به دستش می دهید می توانید از این اصطلاح در معنایی مشابه با here you are و there you are یعنی به معنای “بفرمایید” استفاده کنید.
“Can you pass me the salt?” “There you go.”
(“میشه نمک رو بهم بدی؟” “بفرمایید.”)
“I’d like to coffee, please.” “There you go.”
(“من یه قهوه می خوام.” “بفرمایید.”)
There you go, sir, your coffee.
(جناب بفرمایید اینم قهوه تون.)
کاربرد معنایی دوم: “بهت گفتم که”
تصور کنید که از فردی اشتباهی سر می زند یا کاری می کند که قبل از آن درباره ش به او هشدار داده بودید و می خواهید به او بگویید “بهت گفتم که”. در چنین موقعیتی می توانید از این اصطلاح در معنایی مشابه با I told you so استفاده کنید.
There you go – I knew he wouldn’t respond to your calls and going after him would be debasing yourself.
(بهت که گفتم – می دونستم که به تماسات جواب نمی ده و رفتن دنبالش فقط کوچیک کردن خودته.)
There you go – Sarah’s really mat you!
(بهت که گفتم – خیلی از دستت عصبانیه.)
There you go – you shouldn’t have told her anything.
(بهت که گفتم – نباید چیزی بهش می گفتی.)
کاربرد معنایی سوم: پذیرش شرایط
اگر در شرایطی قرار گرفته اید که چندان برایتان خوشایند نیست ولی در عین حال مجبور به قبول کردنش و ادامه دادن به زندگی تان هستید می توانید از این اصطلاح برای این مفهوم استفاده کنید.
I couldn’t graduate at the top of my class – but there you go, life is like that. You don’t always get what you want.
(نتونستم به عنوان شاگرد اول کلاسم فارغ التحصیل بشم ولی چه میشه کرد؟ زندگی همینه. همیشه نمی تونی چیزی رو که می خوای به دست بیاری.)
We couldn’t win the competition, but there you go – we can try harder next time.
(نتونستیم مسابقه رو ببریم. ولی چه میشه کرد؟ دفعه بعد بیشتر تلاش می کنیم.)
کاربرد معنایی چهارم: تکمیل موفقیت آمیز چیزی
در نهایت زمانی که فعالیتی را با موفقیت انجام می دهید می توانید از این اصطلاح به عنوان راهی برای ندا دادن به اتمام رسیدن آن استفاده کنید.
Let me get this thing off your hair. There you go.
(بذار این چیزه رو از روی موت بردارم. خب اینم از این.)
Just press this button and there you go.
(فقط این دکمه رو فشار بده. خب اینم از این.)
سپاسگزارم، خیلی کاربردی و جامع بود.
بسیار استفاده کردم.