10 کالوکیشن انگلیسی درباره ترافیک + 🚦🚓 مثال های متعدد
در ادامه سری مقاله های آموزش گام به گام زبان انگلیسی با مطلب جدیدی برای معرفی 10 نمونه از کالوکیشن های مرتبط با ترافیک در این زبان در خدمت شما هستیم. کالوکیشن انگلیسی درباره ترافیک
این کالوکیشن ها شامل موارد زیر هستند:
- آنچه در این مطلب خواهید آموخت : [ نمایش سرفصل ها ]
traffic jam
ترافیک سنگین.
I was stuck in a traffic jam for hours – I was losing my mind sitting in my car there.
(ساعت ها توی ترافیک سنگین گیر افتادم. اونجا توی ماشین که نشسته بودم داشتم عقلم رو از دست می دادم.)
-
beat the traffic
به موقعیتی اشاره دارد که فرد برای برنخوردن به ترافیک زودتر حرکت می کند.
If you want to beat the traffic you should leave now.
(اگر می خوای ترافیک رو دور بزنی باید همین الان بری.)
-
traffic building up
به شکل گیری ترافیک اشاره می کند.
I just heard that traffic is building up in Main Street. Are you still there?
(الان تازه شنیدم که توی خیابون اصلی داره ترافیک می شه. هنوز اونجایی؟)
-
traffic thins out
به کم شدن و از بین رفتن ترافیک اشاره می کند.
Thanks God, traffic is finally thinning out.
(خداروشکر ترافیک داره کم می شه.)
-
traffic diversion
به موقعیتی اشاره دارد که راه به دلیل موضوعی، مانند یک تصادف، بسته شده و پلیس مجبور است که جریان وسیله های نقلیه را به مسیری جدید انتقال دهد.
The traffic was diverted due to an accident.
(به خاطر یه تصادف مسیر ترافیک رو عوض کردن.)
-
hold up traffic
به موقعیتی اشاره دارد که به شکل موقت مسیری بسته می شود و ماشین ها در ترافیک گیر می افتند.
The traffic was held up because of a ceremony.
(به خاطر یه مراسم مسیر رو بسته بودن.) کالوکیشن انگلیسی درباره ترافیک
-
traffic congestion
منظور راه بندانی است که در آن حرکت ماشین ها بسیار آهسته است.
Traffic congestion is here and it keeps getting worse.
(راه بندان درست شده و داره بدتر هم میشه.)
-
traffic warden
به ماموری اشاره می کند که افراد را به دلیل پارک در محل های غیرقانونی جریمه می کند.
I was really annoyed when a traffic warden gave me a ticket.
(وقتی که یه پارک بان جریمه م کرد خیلی عصبی بودم.)
-
the noise of traffic
سروصدای ترافیک
The noise of traffic was the main reason I moved to the suburb.
(دلیل اصلیم برای نقل مکان کردن به حومه شهر صدای ترافیک ماشین ها بود.)
-
direct traffic
به موقعیتی اشاره دارد که پلیس به منظور جلوگیری از ترافیک ماشین ها را به مسیرهای مناسب هدایت می کند.
The police office directed traffic to avoid congestion.
(مامور پلیس ماشین ها رو هدایت کرد تا از ازدحام و ترافیک جلوگیری کنه.)