لیست افعال انگلیسی که بعد از آنها gerund می آید + مثالهای متعدد
افعالی که بعد از آن ها فعل با ing می آید
در ادامه سری مقاله های آموزش گام به گام زبان انگلیسی با مطلب جدیدی برای معرفی گرامر ساختار verb + gerund یا در حقیقت معرفی فعل هایی که بعد از آن ها نیاز به اسم مصدر (gerund) است در خدمت شما هستیم. لطفا با ما همراه باشید.
اسم مصدر (gerund) / افعال gerund چیست؟
پیش از این در مقاله ای تحت عنوان “اسم مصدر در زبان انگلیسی” به معرفی این مفهوم پرداختیم. اسم مصدرها در حقیقت شکلی از فعل هستند که به انتهای آن ها ing افزوده می شود. مانند:
Going
Eating
Doing
در جمله های انگلیسی می توانند نقش های مختلفی به خود بگیرند از فاعل گرفته تا مفعول. نکته ای درباره آن ها که در این مقاله به معرفی آن می پردازیم گروهی از فعل های انگلیسی هستند که صرفا با اسم مصدر یا gerund دنبال می شوند و در حقیقت پیرو ساختار verb + gerund هستند.
I can’t imagine not having you in my life.
(نمی تونم نبودنت توی زندگیم رو تصور کنم.)
جدول فعل هایی که بعد از آن ها اسم مصدر می آید/ لیست افعال gerund
در جدول پایین می توانید لیست کاملی از افعال انگلیسی را ببینید که بعد از آن ها باید از gerund استفاده کرد.
گاهی اوقات این فعل ها مستقیما با gerund دنبال می شوند ولی در بعضی از مواقع نیز ممکن است که با not برای منفی کردن اسم مصدر یا نوعی مفعول از فعل اصلی جمله جدا شده باشند.
در جدول زیر می توانید با افعالی که بعد از آن ها فعل با ing می آید آشنا شوید:
He advised me against dropping out of college. نصحیتم کرد که از دانشگاه انصراف ندم. | advise |
She doesn’t allow wearing shoes in the house. اون اجازه پوشیدن کفش توی خونه رو نمی ده. | Allow |
I anticipated getting a really good grade in English. پیش بینی کرده بودم که نمره خوبی توی انگلیسی می گیرم. | anticipate |
I certainly appreciate you being there for all the time. قطعا قدردان این هستم که همیشه در کنارمی. | appreciate |
Whatever you do avoid going to that room. هر کاری می کنی به اون اتاق نرو. | avoid |
Rose began taking English lessons. رز شروع کردن به شرکت کردن در کلاس های انگلیسی. | begin |
I can’t bear seeing you destroy yourself like this. نمی تونم تحمل کنم که این طوری خودت رو نابودی کنی. | can’t bear |
I can’t help falling in love with you. نمی تونم جلوی خودم رو بگیرم که عاشقت نشم. | can’t help |
I can’t see myself ever leaving this small town. نمی تونم تصور کنم که از این شهر کوچیک برم. | can’t see |
She can’t stand people smoking around her. اون نمی تونه تحمل کنه مردم دور و برش سیگار بکشن. | can’t stand |
If my employers cease renewing my health insurance, I’ll be in trouble. اگر رئیس هایم بیمه سلامتم رو تمدید نکنن توی دردسر می افتم. | cease |
They completed building their house in the suburbs. اون ها ساخت خونشون توی حومه شهر رو تکمیل کردن. | complete |
Ronan said he’d consider accepting the job offer in Belfast. رونن گفت که قبول کردن پیشنهاد شغلی توی بلفست رو بررسی می کنه. | consider |
My mum continued talking even though I told her I wasn’t interested. با اینکه گفتم علاقه مند نیستم ولی بازم مامانم به حرف زدن ادامه داد. | continue |
You shouldn’t defend her lying to us all the time. نباید از اینکه مدام بهمون دروغ می گه دفاع کنی. | defend |
Ollie’s like that. He always delays responding to my messages and keeps me on read. اولی همین طوریه. همیشه جواب دادن به پیام هام رو به تاخیر می اندازه و پیام ها رو خونده ولی جواب نداده ول می کنه. | delay |
She denied having skipped her classes on Monday. اون قبول نکرد که کلاس های روز دوشنبه ش رو نرفته. | deny |
I despise going to parties. I find them boring. من از رفتن به مهمونی نفرت دارم. به نظر مهمونی ها خسته کننده ن. | despise |
We discussed going on a trip together. ما درباره اینکه با هم به یه سفر بریم صحبت کردیم. | discuss |
I dislike being left on read. Just answer your messages, OK? از اینکه کسی پیامم رو بخونه و جواب نده خوشم نمیاد. فقط جواب پیام هات رو بده. باشه؟ | dislike |
I don’t mind getting up early in the morning. برام مهم نیست که هر روز صبح زود بیدار بشم. | don’t mind |
Mark dreads going to job interviews. مارک از رفتن به مصاحبه های شغلی وحشت داره. | dread |
She encourages perusing a healthy diet. اون مشوق دنبال کردن یه رژیم غذایی سالمه. | encourage |
I enjoy reading Sally Rooney novels. من از خوندن کتاب های سالی رونی لذت می برم. | enjoy |
When I finish writing my articles, we can go grab a drink together. وقتی که نوشتن مقاله هام رو تموم کنم می تونیم بریم با هم نوشیدنی بخوریم. | finish |
I forgot buying her a birthday gift. یادم رفت که براش هدیه تولد بخرم. | forget |
The kids hate being left alone. بچه ها از تنها رها شدن متنفرند. | hate |
I can imagine myself living in New York already. همین الانشم می تونم خودم را در حال زندگی کردن توی نیویورک تصور کنم. | imagine |
Grad school involves writing a lot of essays for each course. دانشگاه رفتن شامل نوشتن کلی مقاله برای هر درسه. | involve |
If you keep ignoring my messages, we can’t solve the problem. اگر پیام هام رو نادیده بگیری نمی تونیم مشکل رو حل کنیم. | keep |
I like solving math problems. از حل کردن مسئله های ریاضی خوشم میاد. | like |
They love watching movies. اون ها عاشق تماشا کردن فیلم هستند. | love |
I think he mentioned going to a festival of some sort tonight. فکر کنم اشاره کرد که امشب به یه فستیوالی چیزی می ره. | mention |
Do you mind opening the window? میشه پنجره رو باز کنی؟ | mind |
I miss having you in my life as a friend. دلم برای بودنت توی زندگیم به عنوان یه دوست تنگ شده. | miss |
Your room needs cleaning, but you knew that already, didn’t you? اتاقت نیاز به نظافت داره ولی خودت همین الانشم می دونستی مگه نه؟ | need |
Don’t neglect finishing your work on time. از تموم کردن کارت سر وقت غفلت نکن. | neglect |
The restaurant doesn’t permit taking dogs inside. رستوران اجازه بردن سگ ها به داخل رو نمی ده. | permit |
I’ve postponed reading this book long enough. به اندازه کافی خوندن این کتاب رو عقب انداختم. | postpone |
She practices playing the piano every day. اون هر روز نواختن پیانو رو تمرین می کنه. | practice |
I prefer reading books to going to parties. من کتاب خوندن رو به مهمونی رفتن ترجیح می دم. | prefer |
I propose considering our offer one more time. پیشنهاد بررسی مجدد پیشنهادمون رو می دم. | propose |
Can you please quit being worried all the time? میشه از اینکه همیشه نگران باشی دست برداری. | quit |
I recall him saying that he would come home late tonight. یادم میاد که گفت امشب دیر میاد خونه. | recall |
She recollected feeling lonely most of the time. یادش اومد که همیشه احساس تنهایی داشتن چه طوریه. | recollect |
I recommend buying this book not the other one. پیشنهاد می کنم این یکی کتاب رو بخری نه اون یکی رو. | recommend |
I regret saying that to her, but I can’t take it back. از زدن اون حرف بهش پشیمونم ولی نمی تونم پسش بگیرم. | regret |
I remember asking her to come over at 5. یادمه ازش خواستم که ساعت پنج بیاد. | remember |
He reported his classmates having cheated on the exam. اون گزارش کرد که همکلاسی هاش توی امتحان تقلب کردن. | report |
Getting into grad school requires passing the national entrance exam. رفتن به دانشگاه نیازمند قبول شدن توی امتحان ورودی ملی هست. | require |
I resent seeing that look in your eyes. از دیدن این نگاه توی چشمات نفرت دارم. | resent |
He resisted messaging her. جلوی خودش رو گرفت که بهش پیام نده. | resist |
They started working on a new project. اونا کار کردن روی یه پروژه جدید رو شروع کردن. | start |
I’m going to stop working at 9 to watch my favorite TV series. قصد دارم که ساعت 9 کار رو تموم کنم تا سریال مورد علاقه م رو تماشا کنم. | stop |
I suggest staying with us for the night. پیشنهاد می کنم شب رو با ما بمونید. | suggest |
I don’t think I can tolerate having them around. فکر نمی کنم بتونم بودنشون رو تحمل کنم. | tolerate |
She tried lifting the boxes, but they were too heavy for her. اون سعی کرد که جعبه ها رو بلند کنه ولی خیلی براش سنگین بودن. | try |
I can’t understand her lying all the time. نمی تونم اینکه همیشه دروغ میگه رو درک کنم. | understand |
They urge studying more. اون ها بیشتر درس خوندن رو تشویق می کنن. | urge |