اصطلاحات انگلیسی درباره زمستان + ⛄ مثال های متعدد
در ادامه سری مقاله های آموزش گام به گام زبان انگلیسی با مطلب جدیدی برای اصطلاحات انگلیسی درباره زمستان در خدمت شما هستیم. لطفا با ما همراه باشید.
در جدول زیر می توانید لیستی از این اصطلاحات را همراه با مثال مشاهده کنید:
I’m embracing the winter chill by catching a cold every month. (سرمای زمستان را ماهی یک بار سرما خوردن در آغوش می کشم.) | Winter chill سوزوسرمای زمستان | 1 |
You’d better bundle up before going out; it’s freezing cold outside. (بهتره قبل از اینکه بری بیرون چند لایه لباس گرم بپوشی. هوا حسابی سرده.) | Bundle up چند لایه لباس گرم پوشیدن | 2 |
I was shivering with cold all night. Even gathering the blanket all around me didn’t help to keep me warm. (تمام شب داشتم از سرما می لرزیدم. حتی جمع کردن پتو دورم نتونست کاری کنه گرم بمونم.) | Shiver لرزیدن | 3 |
Apparently we’re going to get dumped on with another snowstorm this week. (ظاهرا قراره این هفته با یه طوفان دیگه برف پوشان بشیم.) | Be/get dumped on برف روی چیزی نشستن | 4 |
My fingers are numb with cold. I can’t believe I forgot my gloves. (دستام به خاطر سرما بی حس شده ن. باورم نمی شه دستکش هام رو فراموش کردم.) | Go numb with cold (عضوی از بدن) از سرما بی حس شدن | 5 |
Winters here are mild, with occasional cold snaps. (زمستون ها اینجا هوا معتدله با دوره های کوتاه هر از چندگاهی هوای سرد.) | Cold snap دوره کوتاهی از هوای به شدت سرد | 6 |
Frostbite cases aren’t uncommon here. (موردهای یخ زدگی اینجا نامعمول نیستند.) اصطلاحات انگلیسی درباره زمستان | Frostbite یخ زدگی و سرما زدگی شدید برخی از اعضای بدن | 7 |
Oh my dear goodness, it’s so biting cold outside that I don’t feel like going to school. (وای خدا به حدی بیرون هوا سرد سوزنده است که توی خودم نمی بینم که برم مدرسه.) | Biting cold سرمای سوزناک | 8 |
We got stuck in a blizzard for hours. (ساعت ها توی کولاک گیر کردیم.) | Blizzard کولاک | 9 |
We were snowed in for two weeks. (به خاطر برف دو هفته توی خونه گیر افتادیم.) | Be snowed in به شرایطی که به خاطر شدت برف افراد نمی توانند از خانه های خود یا به طور کلی ساختمان ها خارج شوند | 10 |
A sudden gust of wind blew my hat away. (یه باد شدید ناگهانی کلاهم رو برد.) | Gust of wind باد شدید ناگهانی | 11 |
It was the dead of winter, and I was reading a book by the fireplace. (اوج سرمای زمستان بود و من داشتم کنار شومینه داشتم کتاب می خوندم.) | Dead of winter سردترین زمان زمستان | 12 |
A snowplow was clearing the road. (یه برف روب داشت جاده رو تمیز می کرد.) | Snowplow برف روب | 13 |
I’d recommend getting snow tires on your car. (بهت پیشنهاد می کنم که روی ماشینت لاستیک یخ شکن نصب کنی.) | Snow tires لاستیک یخ شکن | 14 |