اصطلاحات انگلیسی درباره برف: ⛄ معرفی واژگان + مثال های متعدد
در ادامه سری مقاله های آموزش گام به گام زبان انگلیسی با مطلب جدیدی برای معرفی واژگان انگلیسی مرتبط با برف در خدمت شما هستیم. لطفا با ما همراه باشید. اصطلاحات انگلیسی درباره برف
واژگان انگلیسی مرتبط با برف
می توانید لیستی از واژگان انگلیسی را که مرتبط با برف و برف باریدن هستند با مثال و ترجمه در جدول زیر مشاهده کنید:
“The weatherman is forecasting heavy snow.” (کارشناس هواشناسی درباره احتمال بارش برف سنگین حرف می زنه.) | Heavy/deep snow برف سنگین |
“The weatherman is forecasting light snow.” (کارشناس هواشنایی درباره احتمال بارش برف سبک حرف می زنه.) | Light snow برف سبک |
“I had hail damage my car.” (تگرگ به ماشینم آسیب زد.) | Hail تگرگ |
I don’t care if it’s snowing or sleeting; you have to come to work no matter what. (برام مهم نیست که برف می زنه یا برف و بارون. هر جور شده باید بیای سرکار.) | Sleet برف باران |
“The rains coming that week will be preceded by another spell of wet snow.” (قبل از بارش های آن هفته با موج برف های آبکی مواجه هستیم.) | Wet snow زمانی که دمای نزدیک به زمین گرم تر از دمای هوا در ارتفاعات باشد و برف ها با نزدیک شدن به سطح زمین آب شوند. |
“Heavy snowfalls are predicted for tonight and tomorrow.” (بارش سنگین برف برای امشب و فردا پیش بینی شده است.) | Snowfall مقدار برفی که در مدت بارش برف در یک زمان خاص روی زمین می نشیند |
“But it is a fact that it was a snowstorm of unparalleled severity.” (اما این حقیقته که یه طوفان برف با شدت بی سابقه ای بود.) | Snowstorm طوفان برف |
“We once got stuck in a blizzard for six hours.” (یه بار برای شش ساعت توی کولاک گیر افتادیم.) | Blizzard کولاک |
“When I woke up this morning, the ground was covered with frost.” (وقتی امروز صبح بیدار شدم زمین با یخبندان پوشیده شده بود.) | Frost یخبندان |
“The slippery road sign means that there is water, ice, or snow on the road.” (علامت جاده لغزنده به معنای آن است که روی جاده آب، یخ یا برف است.) | Slippery road / surface جاده لغزنده |
“I used to love the snow in England but since being over here I hope never see another snowflake as long as I live.” (توی انگلستان از برف خوشم میومد ولی از وقتی که اومدم اینجا امیدوارم که دیگه هیچ وقت توی زندگیم حتی یه دونه بلور برف هم نبینم.) | Snowflake بلور برف |
“There were some snowdrifts as high as twenty feet.” (تپه های برقی به اندازه شش متر دیده می شدند.) | Snowdrift تپه برفی |
Icicles hung from the roof. (قندیل های یخ از سقف آویزون بود.) | Icicle قندیل یخ |
نکته: در زبان انگلیسی برای اشاره به آدم برفی از کلمه snowman استفاده می شود.
The kids built a snowman in the back yard.
(بچه ها توی حیاط پشتی آدم برفی درست کردن.)
اصطلاحات انگلیسی با snow
در ادامه می توانید با تعدادی از اصطلاحات انگلیسی که در آن ها از کلمه snow استفاده شده آشنا شوید.
- snowbound = توی برف گیر افتادن
“Hundreds of vehicles have become snowbound.”
(صدها وسیله نقلیه توی برف گیر افتاده ن.)
- a snowball’s chance in hell = کاملا غیرممکن
If you don’t study hard, you don’t have a snowball’s chance in hell of getting into college.
(اگر زیاد درس نخونی یه ذره هم شانس نداری که دانشگاه قبول بشی.) اصطلاحات انگلیسی درباره برف
- a snowball effect = اثر گلوله برفی
اثرگلوله برفی به حادثه کوچکی اشاره می کند که باعث وقوع حوادث بزرگ تر و غیرقابل اجتناب بیشتری می شود.
“The success of these women has had the snowball effect of bringing more and more women into the sport over the past few years.”
(موفقیت این زنان مثل اثر گلوله برفی عمل کردن و این اثر رو داشته که در چند سال گذشته زنان بیشتری وارد حوزه ورزشی بشن.)
- snowed under = تحت فشار و مسئولیت های زیادی قرار داشتن
I’m absolutely snowed under with my homework at the moment.
(الان به شدت به خاطر تکالیفم تحت فشارم.)