پرکاربردترین کلمه های انگلیسی: ✅ جدول + مثالهای متعدد
در ادامه سری مقاله های آموزش گام به گام زبان انگلیسی با مطلب جدیدی برای معرفی پرکاربردترین کلمه های انگلیسی در خدمت شما هستیم. لطفا با ما همراه باشید.
پرکاربردترین کلمه های زبان انگلیسی را بر اساس نقش دستوری (parts of speech) آن ها در گروه های مختلف به شما معرفی می کنیم.
پرکاربردترین حروف تعریف در زبان انگلیسی
حروف تعریف برای هویت بخشیدن به اسم های انگلیسی استفاده می شوند. از آن ها استفاده می کنیم که بگوییم آیا مورد خاصی از بین تمام نمونه های موجود در یک گروه خاص مدنظرمان است (the) یا اینکه منظور یک نمونه به عنوان نماینده ای عام از بین تمام نمونه های موجود (a / an) می باشد.
I watched the movie you recommended. (فیلمی که بهم پیشنهاد دادی تماشا کردم.) | the |
Would you like to watch a movie with me? (می خوای باهام یه فیلم ببینی؟) | a |
Can you give me an apple? (میشه یه سیب بهم بدی؟) | an |
پرکاربردترین فعل ها در زبان انگلیسی
در جدول زیر می توانید لیستی از پرکاربردترین فعل های انگلیسی را مشاهده کنید. افعال انگلیسی در دو دسته فعل های مدال و فعل های اصلی قرار می گیرند. فعل های اصلی نشان دهنده نوع عمل انجام شده هستند. فعل های کمکی برای اضافه کردن ریز معنا یا مشخص کردن زمان به فعل های اصلی افزوده می شوند.
You were mean to him. (باهاش بدجنس بودی.) She’s a really relaxed person in general. (اون به طور کل آدم آرومیه.) I’m not mad at you. (من ازت عصبانی نیستم.) They’re not here; they’re at school. (اون ها اینجا نیستن؛ مدرسه ن.) | Be (am, is, are, was, were) |
Do you like dancing? (از رقصیدن خوشت میاد.) Does she know you lied to her? (می دونه که بهش دروغ گفتی؟) I didn’t mean to be unkind. (نمی خواستم بدجنس بازی در بیارم.) | Do (do, does, did) |
You may leave. (اجازه داری که بری.) May I talk to you for a second? (میشه یه دقیقه باهاتون صحبت کنم؟) | may |
You can tell me everything. (می تونی هر چی می خوای بهم بگی.) Can I borrow your pen? (میشه خودکارت رو قرص بگیرم؟) I can’t speak English. | Can |
I’ll open the door. (من درو باز می کنم.) I’ll ask her out next time I see her. (دفعه دیگه که ببینمش ازش دعوت می کنم که باهام بیاد بیرون.) | will |
You’re saying that you don’t want to go to your class tomorrow? (داری می گی که فردا نمی خوای بری سر کلاس؟) | say |
Where are you going? (داری کجا می ری؟) | go |
Can you get me a coffee? (میشه برام یه قهوه بگیری؟) | get |
You’re making this up to fool me. (داری این ها رو از خودت در میاری که مسخره م کنی.) | make |
You can’t hide it; I know you’re mad at me. (نمی تونی گولم بزنی؛ می دونم که ازم عصبانی هستی. Do you know Sarah smith? (سارا اسمیت رو می شناسی؟) | know |
I think I’m way too tired to do anything else today; I’m going to just relax for the rest of the day. (فکر می کنم که بیشتر از اون خسته م که بتونم امروز کار دیگه ای بکنم. می خوام بقیه روز رو استراحت کنم.) | think |
Don’t take me for granted. (این قدر خیال نکن منو می شناسی.) Take this flower; I bought it for you. (این گل رو بگیر؛ برای تو خریدمش.) | take |
Can you see me? (می تونی من رو ببینی؟) | see |
Come here and sit next to me. (بیا اینجا و کنارم بشین.) | come |
I don’t want to work tonight but I don’t really have a choice. (نمی خوام امشب کار کنم ولی واقعا حق انتخابی ندارم.) | want |
You look gorgeous. (خیلی جذاب به نظر میای.) Don’t look at me like that. (این طوری بهم نگاه نکن.) | look |
I’ve been using this shampoo for years. (سالهاست که از این شامپو استفاده می کنم.) | use |
I can’t find my keys. Do you know where I put them? (نمی تونم کلیدهام رو پیدا کنم. می تونی کجا گذاشتمشون؟) | find |
Give me a minute; I’ll be right back. (یه دقیقه بهم وقت بده. الان برمی گردم.) پرکاربردترین کلمه های انگلیسی | give |
You didn’t tell me that you were going on a date. (بهم نگفتی که می خوای بری سر قرار.) | tell |
پرکاربردترین اسم های انگلیسی
اسم ها در ساختار جملات انگلیسی می توانند به عنوان فاعل یا مفعول ظاهر شوند. در جدول زیر می توانید لیستی از پرکاربردترین اسم های انگلیسی را در جدول زیر مشاهده کنید:
It takes time to write a good story. (نوشتن یه داستان خوب زمان می بره.) | time |
How many years did you work for this institute? (چند سال برای موسسه کار کردی؟) | year |
They’re nice people. (اون ها آدم های خوبین.) | people |
I’ll see in three days. (توی سه روز می بینمت.) | day |
Are you still in love with that man? You should forget about him already. (هنوزم عاشق اون مردی؟ باید فراموشش کنی.) | man |
Do you know that woman? (اون زنه رو می شناسی؟) | woman |
The thing is I’m really not in the mood to go to a party tonight. (مسئله اینجاست که من واقعا توی مود اینکه امشب برم مهمونی نیستم.) | thing |
What time will you get off work? (کی کارت تموم میشه؟) | work |
The children were playing in the garden. (بچه ها دارن توی باغ بازی می کنن.) | child |
Being mean isn’t a good way of breaking up with someone. (نامهربون بودن راه خوبی برای تموم کردن رابطه با کسی نیست.) | way |
Live your life to the fullest. (با همه وجود زندگی کن.) | life |
You’re my entire world. (تو همه دنیای منی.) | world |
پرکاربردترین های قیدهای انگلیسی
قیدها گروهی از کلمات هستند که اطلاعاتی اضافه به فعل های یا صفت های جملات اضافه می کنند. در جدول زیر می توانید پرکاربردترین آن ها را در زبان انگلیسی مشاهده کنید.
I can’t talk to you right now. (الان نمی تونم باهات حرف بزنم.) | now |
I’m tired, and I’m also sleepy and hungry. (خسته م، و همین خواب آلود و گرسنه.) | also |
Come here, please. (لطفا بیا اینجا.) | here |
Look over there! (اونجا رو نگاه کن.) | there |
You’re so pretty. (تو خیلی خوشگلی.) | so |
Your car is very gorgeous. (ماشینت خیلی قشنگه.) | very |
I’m not your friend. (من دوست تو نیستم.) | not |
I should tell you how pleased I am to have you here with me tonight. (باید بگم که چه قدر از این که امشب تو رو در کنار خودم دارم خوش حالم.) | how |
پرکاربردترین صفت های انگلیسی
در جدول زیر می توانید لیستی از پرکاربردترین صفت های انگلیسی را مشاهده کنید:
You were good to me. (تو با من خوب بودی.) | good |
I’m wearing a new outfit for today. (امروز یه لباس جدید می پوشم.) | new |
پرکاربردترین حروف ربط در زبان انگلیسی
در جدول زیر می توانید پرکاربردترین حروف ربط انگلیسی را مشاهده کنید:
You’re intelligent and pretty. (تو باهوش و زیبایی.) | and |
We can go to the garden, or we can stay here. (می تونیم بریم به باغ یا می تونیم اینجا بمونیم.) | or |
I would love to come to your party, but I don’t think I can make it. (دلم می خواد که باهات بیام به مهمونی ولی فکر نکنم وقت کنم بیام.) | but |
I don’t want to lose you because I love you. (نمی خوام از دستت بدم چون دوستت دارم.) پرکاربردترین کلمه های انگلیسی | because |
If I get my salary by the end of this week, I’ll take you out. (اگر تا آخر این هفته حقوقم رو بگیرم برای غذا مهمونت می کنم.) | if |